ورمی کمپوست-کرم طلا ساز آیزنیا فوتیدا
تولید وفروش کود آلی ورمی کمپوست و کرم خاکی آیزینیا فوتیدا
 
 

فراموش کردن دنیای واقعی این کار در دنیای واقعی جواب نمی دهد!

این پاسخی است که شما از اغلب آدم ها هنگام صحبت از ایده های جدید خود می شنوید. دنیای واقعی جای کسل کننده ای برای زندگی است؛ جاییکه ایده های جدید، راهکارهای بدیع و مفاهیم تازه در آن جایی ندارد. جایی که ضرب المثل خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو در آن ستوده می شود!

اگر نگاهی دقیق به این دنیای واقعی بیندازید مناظر کسالت بار آن را خواهید دید. خواهید دید که ایده های بدیع جایی در آن ندارد و کسی در آن آماده دگرگونی نیست. و بدتر اینکه آنها می خواهند شما را در چاله ای که خودشان زندگی می کنند فرو برند. اگر سرشار و جاه طلب باشید سعی می کنند بهتان بقبولانند که ایده هایتان نشدنی است و زمان را بابتشان به هدر ندهید. توجهی به آنها نکنید.

ممکن است دنیا برای آنها با همین واقعیت ها باشد اما این به آن معنا نیست که شما مجبورید در دنیای آنها زندگی کنید. ما این مسئله را به خوبی لمس کرده ایم، چراکه شرکت مان به شکل های مختلف دنیای واقعی را شکست داده است. در دنیای واقعی نمی توان یک شرکت با دوجین کارمند پخش شده در 8 شهر دو کشور مختلف داشت. در دنیای واقعی نمی توان میلیون ها مشتری را بدون بخش فروش و تبلیغات جذب کرد. در دنیای واقعی رسم نیست که فرمول موفقیت را فاش کرد.

اما ما همه این کارها را انجام دادیم و شکوفاتر نیز شدیم! دنیای واقعی هیچ جا نیست، یک نوع فقدان است، توجیهی برای تلاش نکردن و قطعا آورده ای برای شما نخواهد داشت. یادگیری از اشتباه ها و شکست ها یکجور مبالغه است در عالم کسب و کار شکست به یک مانع قابل انتظار تبدیل شده است. همیشه می شنوید که از هر 10 کسب و کار، 9 کسب و کار با شکست روبه رو می شوند، می شنوید که شانس موفقیت کسب و کارتان حداقل است و باز می شنوید که شکست شخصیت انسان را می سازد. در این فضای ناامیدی تنفس نکنید. شکست دیگران، شکست آنهاست، نه شما.

اگر دیگران نمی توانند محصولات خود را بازاریابی کنند، این موضوع به شما ارتباطی ندارد. اگر دیگران نمی توانند یک تیم درست کنند، این موضوع هم به شما ارتباطی ندارد و اگر دیگران نمی توانند خدمات خود به شایستگی ارزش گذاری کنند، باز هم این موضوع به شما ارتباطی ندارد. اگر دیگران نمی توانند به اندازه تلاشی که می کنند برداشت کنند، خب پس شما برداشت کنید.

تصور رایج و غلط دیگر این است: باید از شکست های خود درس بگیرید! واقعا چه درسی از شکست می شود گرفت؟ در واقع فقط درباره کارهایی که نباید انجام دهید، خواهید آموخت. اما ارزش آن چیست؟! شما هنوز نمی دانید چه کاری را باید انجام دهید.

اما یادگیری از پیروزی ها و موفقیت ها ابزار واقعی موفقیت های بعدی را به شما می دهد. وقتی نتیجه کاری موفقیت آمیز باشد، متوجه می شوید چه چیزی به خوبی کار می کند و می توانید آن را دوباره انجام دهید. و در مسیر بعد به احتمال زیاد آن کار را بهتر انجام خواهید داد.

شکست پیش نیاز پیروزی نیست.

نتایج یک مطالعه در دانشگاه هاروارد نشان می دهد کارآفرینان موفق، مستعد موفقیت های بعدی هستند (با احتمال 34 درصد)، اما کارآفرینانی که در کار اول خود شکست خورده اند، در کار بعدی دقیقا شانسشان معادل کسانی است که برای اولین بار شروع می کنند (با احتمال 23 درصد) این بدان معناست که شکست خورده ها نسبت به کسانی که تازه شروع کرده اند مزیتی ندارند.

موفقیت فقط یک تجربه قابل توجه است. نباید شگفت زده شوید، طبیعت نیز اینگونه کار می کند. تکامل بر پایه شکست ها استوار نیست و نشات گرفته از پدیده هایی است که به خوبی کار می کرده اند. شما هم اینگونه باشید.

برنامه ریزی، حدس و گمان است برنامه ریزی های بلند مدت تجاری یک فانتزی است، مگر اینکه شما غیب گو باشید. فاکتورهای مختلفی وجود دارد که خارج از اراده شماست. شرایط بازار و مشتریان، تصمیم های رقبا، اوضاع اقتصادی و ... برنامه ریزی به شما این تصور را القاء می کند که همه چیز تحت کنترل است، در حالی که واقعا اینطور نیست. چرا ما برنامه ریزی را با عنوان درست اش استفاده نکنیم: حدسیات! شروع کنید: حدسیات تجاری به جای برنامه ریزی تجاری، حدسیات مالی به جای برنامه ریزی مالی و حدسیات استراتژیک به جای برنامه ریزی استراتژیک. خوب حالا دیگر خیلی نگران شان نیستید.

آنها به اندازه نگرانی هایی که ایجاد می کنند ارزش ندارند. خطرناک خواهد بود اگر حدسیات را به عنوان برنامه ریزی های خود تلقی کنید. برنامه ریزی اجازه می دهد که گذشته در آینده حرکت کند و چشم بند به چشمانتان می زند. به عبارت دیگر، بدلیلی که قبلا مشخص شده باید به "اینجا" برویم پس اینجا همان جایی است که ما می خواهیم برویم و این مشکل بزرگی است. برنامه ریزی با تصمیم های بداهه و سریع سازگار نیست. مهم است که بتوانید تصمیم های سریع بگیرید، موقعیت های جدیدی که در پیش روست را انتخاب کنید و گاهی باید بگویید:

امروز در این مسیر جدید گام برمی داریم، چون حس می کنیم که این مسیر بهتر است. زمان بندی برنامه ریزی های بلند مدت اصلا شدنی نیست. زمانی می توانید درباره کاری که انجام می دهید، اطلاعات کافی بدست آورید که آن را انجام داده باشید نه قبل از انجام آن. با این حال چه زمانی می خواهید برایش برنامه ریزی کنید؟ احتمالا قبل از انجام دادن آن. این زمان بدترین موقع برای تصمیم گیری های بزرگ است.

البته این بدان معنا نیست که در مورد آینده و چگونگی مواجهه با مشکلات احتمالی نیاندیشیم. اتفاقا یک تمرین ارزشمند است. فقط حس نکنید نیاز به نوشتن شان هم دارید یا داشتن مکتوب آنها را برای خود دغدغه کنید. دراغلب موارد برنامه ریزی های مکتوب یکبار هم مورد توجه قرار نمی گیرند و اکثرا برنامه های بیش از چند صفحه در کمدهای شما فسیل می شوند. خود را از کار روی حدسیات خلاص کنید، در مورد کارهایی که این هفته(نه در این سال) باید انجام دهید، تصمیم بگیرید، کار مهم بعدی که باید انجام دهید را مشخص کنید و انجام اش دهید. سعی کنید در مورد کارهای جاری که باید انجام دهید درست تصمیم بگیرید. خوب است که به آنها بال و پر دهید، فقط بلافاصله سوار هواپیما شوید. شما می توانید از سفرتان به خوبی لذت ببرید. .... کار کردن بدون برنامه ممکن است به نظر ترسناک برسد اما پیروی کورکورانه از برنامه ریزی که سنخیتی با واقعیت جاری ندارد، ترسناک تر است.


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:برنامه ریزی,موفقیت, :: 17:21 :: توسط : گروهی

اگر شما هم مثل اغلب کارآفرينان هستيد، چه بسا در اين گمان به سر ببريد که حتما بايد واجد يک برنامه مشخص براي کسب و کارتان باشيد. به نظر مي رسد هر متخصص اقتصادي با اين ادعا موافق باشد که يک برنامه مشخص براي کسب و کار ضرورت دارد. بسياري بر اين باورند که برنامه را بايد رمز موفقيت در کارآفريني دانست. اما آيا اين حرف ها واقعا صحت دارند؟

به طور شخصي معتقد هستم که يک برنامه بيش از آنکه به رشد و موفقيت يک کسب و کار ياري برساند، به فرآيندهاي کاري آن ضربه مي زند. من دلايلي براي ادعاهايم دارم که در ادامه بيان مي کنم.

عملا به هيچ برنامه اي نياز نداريد. کارآفرينان موفق بسيار زيادي را مي شناسيم که ايده اي به سرشان مي زند، از اين ايده در کسب و کارشان استفاده مي کنند، و موفقيت فزاينده کسب و کار خود را به چشم مي بينند. براي نمونه، بارتس بيز و مارک زوکربرگ، به عنوان يک زوج موفق اقتصادي، هيچ برنامه اوليه اي نداشتند.

به اين مورد خوب فکر کنيد: وقتي فيسبوک شروع به کار کرد، خود زوکربرگ صرفا يک دانشجوي ساده در دانشکده اش بود و از قضا هيچ ايده يا برنامه اي نداشت که فيسبوک تا چه گستره اي مي تواند پيش برود. اما امروزه، او شرکتي دارد که تقريبا ?? ميليارد دلار مي ارزد! اگر محصول، خدمات، يا ايده خوبي داريد، نبايد درباره برنامه کاري و برنامه ريزي براي کسب و کارتان نگران باشيد.

شما آن چيزي را در اختيار داريد که واقعا به آن نياز داريد. اين ايده را مي توان خريد و معامله کرد. بايد بتوانيد بر ايده هايتان تاکيد کنيد و بيشترين اهميت را به آنها بدهيد. سامان دادن به يک برنامه مشخص براي کسب و کار نه تنها به معناي گم کردن راه واقعي کسب و کار است، بلکه احتمالا شما را به اين عقيده سوق خواهد داد که دست يافتن به بصيرت مناسب در کسب و کار دشوارترين عمل ممکن است.

پس چرا برنامه هاي مشخص براي کسب و کار را نبايد ايده هايي داغ براي موفقيت در کسب و کار دانست؟ چندين دليل مختلف وجود دارند و ما در اينجا برخي از آنها را مطرح مي کنيم:

1) به نظر مي رسد برنامه هايتان فراتر از وضعيت خود شما باشند. برنامه هاي مشخص براي کسب و کار بيش از اندازه با کار واقعي شما ناهمخوان هستند. شما در کسب و کارتان ستاره يک نمايش هستيد، اما برنامه هاي کسب و کار از شما مي خواهند تا به فراسوي خودتان نگاه کنيد و چه بسا معين سازيد که چه کساني قرار است با شما همکاري داشته باشند. اگر از نگريستن به ديگران خسته شده ايد، پس احتمالا به قدر کافي هم بر اهميت خودتان و ايده هايتان تمرکز نمي کنيد. به اين ترتيب نمي توانيد موفقيتي واقعي را به انتظار بکشيد.

2) برنامه هايتان از شما مي طلبند که معين کنيد چه مقدار پول بايد داشته باشيد و چه مقدار پول بايد به دست آوريد. اين ادعا در نظريه صحت دارد و جالب توجه به نظر مي رسد، اما در واقعيت اين ادعا از ارزش چنداني برخوردار نيست و چندان هوشمندانه به نظر نمي رسد. ما واقعا نمي توانيم تشخيص دهيم که وقتي مشتريان به سمت ما هجوم مي آورند، چه چيزي در انتظار ماست. هرگز نمي توانيم معين کنيم که چه اتفاقي بناست بيفتد. زيرا عوامل بسيار زيادي وجود دارند که مي توانند تاثير بسياري زيادي بر سرمايه اوليه شما و پول دريافتي شما از آن داشته باشند.

3) برنامه هاي کاري باعث درگيري شما مي شود و در عوض موجب نمي شود که بتوانيد به ايده هايتان سر و شکل مناسبي بدهيد و به کسب و کارتان قالب مناسبي ببخشيد. اقتضائات برنامه ها از شما مي طلبند تا آشکارا کسب و کارتان را به کوچک ترين شکل ممکن تقليل دهيد. در اين صورت اگر فضاي کسب و کارتان را به روي برنامه هاي انعطاف ناپذير باز کنيد، آنگاه فضاي بسيار کمي براي خلاقيت و ابتکار باقي مي ماند. حال بايد به وراي برنامه ها فکر کنيد. وقتي از برنامه سود نمي بريم، آنگاه بايد چه کنيم؟ هدف ما در آن سوي مرزهاي برنامه هاي کسب و کار چيست؟

در هر حال، اگر در اين فکر هستيد که کدام برنامه ها براي کسب و کار شما واقعا و عملا مناسب هستند، آنگاه بايد بگويم که من يک مورد خاص را سراغ دارم: مساعده هاي مالي. اما علت ادعاي مزبور اين است که شما دست کم به يک برنامه نياز داريد تا بتوانيد از مساعده هاي مالي بهره مند شويد و در صورت لزوم وام هاي گوناگون از منابع مالي مختلف دريافت کنيد. اما علاوه بر اين مورد، برنامه ديگر به کارتان نمي آيد و هيچ هدف اضافه اي نمي تواند داشته باشد. در عوض، برنامه ها سبب مي شوند تا صرفا در پي دست يافتن به اموري باشيد که روي کاغذها نوشته ايد. اين اشتباه است، چراکه شما را از واقعيت بازار و کسب و کار دور مي کند. برخلاف اين ادعاها، شما بايد فقط به آن چيزهايي باور داشته باشيد که مي توانيد و بايد انجام دهيد.

کارآفرينان موفق بيش از آنکه در پي برنامه هاي مشخص براي کسب و کارشان باشند، به دنبال بصيرت هاي نو در قبال وضعيت اقتصادي هستند. همه آنچه شما به آن نياز داريد بصيرت و بينش است. بايد اين بصيرت را داشته باشيد که کسب و کارتان بناست واجد چه اقتضائات و ضروريت هايي باشد، به چه مسيري خواهد رفت، و چه مسائل و موانعي را شامل خواهد شد.

به علاوه، هرگز نگران نباشيد که بصيرت تان طي زمان عوض شود. کافي است که به بصيرت تان به عنوان نقطه ارجاعي براي روزهاي آينده نگاه کنيد، يعني درست براي همان زماني که غرق در انبوهي از اقتضائات کاري هستيد و توامان فشار زيادي بر شما وارد مي شود، همان زماني که خوب به خاطر نمي آوريد که کدام گام را در ابتدا بر داشتيد و چه ايده اي در سر داشتيد. مساله يک کارآفرين موفق فقط و فقط بر سر بصيرت و بينش است. هرگز نبايد به برنامه هاي حرفه اي کسب و کار اعتناي چنداني کرد.

به هر حال همگان نمي توانند به فهم اين نکته مهم پي ببرند و چه بسا موفقيت يک کارآفرين را در جايي ديگر و به شيوه اي ديگر جست وجو کنند.

اما ما همچون داستان نويس بزرگ، جاناتان سوئيفت، خواهيم گفت «بصيرت را هنر ديدن آن نکته اي مي دانيم که از چشمان ديگر مغفول مانده است، بصيرت يعني مشاهده آنچه براي ديگران نامرئي به نظر مي رسد.»


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 10 تير 1392برچسب:کار افرینی,برنامه ریزی,ورمی کمپوست,خلاقیت, :: 15:32 :: توسط : گروهی

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ ما خوش آمدید شرکت دانش بنیان معجزه ی رویش غرب با همکاری تعدادی از کارشناسان مجرب در زمینه کشاورزی بر آن شده تا با تولید محصولات پاک به شما عزیزان ارائه خدمت نماید.گروه ما در زمینه تولید کود ارگانیک(غیر شیمیایی) -محصولات کشاورزی ارگانیک(گندم جو ...)فروش گونه های کرم انزنیا فوتیدا آماده ارائه خدمت به همه کسانی است که برای سلامتی خود ارزش قائل هستند.شعاری که گروه ما به دنبال تحقق آن می باشد (غذای سالم=جامعه ی سالم)است. که امیدواریم بتوانیم با نهادینه کردن فرهنگ استفاده از محصولات غیر شیمیایی و پاک گامی بزرگ در راستای تامین سلامتی جامعه برداشته باشیم.اگر برای سلامتی خود و عزیزانتان ارزش قائل هستید با ما همراه شوید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان "چی خورد چی شد!"پدیده طبیعی" Eisenia foetida_Vermicompost و آدرس khazandeh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 11907
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

Alternative content